تا حالا تو آسمون نشده نمایان ستاره ای به زیبایی رایان

رایان و اولین حضورش در مراسم نذری اربعین

اونروز رایان حسابی حوصلش سر رفته بود و هی میگفت چیکار کنم چیکار نکنم حوصلم سر رفته مامانشو صدا زد و گفت مامانی امروز جایی نمیریم حوصلم سر رفته مامانش گفت خونه بابا بزرگت امروز نذری دارن میریم اونجا رایان گفت اوا چرا زودتر نگفتی تا خودمو حاضر کنم اونم شال و کلاه کرد و رفت خونه بابا بزرگش دید که بله چه خبره اینجا همه دارن کار میکنن و سرشون شلوغه و هیچکی با اون کاری نداره رایان هم واسه خودش شروع کرد به آواز خوندن واسه خودش گیتار میزد یا شیپور میزد واسه خودش خلاصه هی میزد و میرقصید همش هم ا...
25 دی 1390

ماجرای مقداد و دانلود لالایی منحصر به فردش

ماجرااز اون قراربود که یه روزمقداد واسهرایان از اینترنت یه لالایی دانلود میکنه و خواست اونو واسه رایان بخونه رایانکه داشت خوابش میبرددید که باباش اومده و میخواد واسش تریپ لالایی بره رایانیه نگاهچپ چپ به باباش کرد و با خودش گفت که حالا بابام چی میخواد واسم بخونه که مقداد شروع کرد به خوندن *لالالالا گل نازم * تويي سرو سرافرازم * تويي سرو و تويي كاجم * تويي افسر، تويي تاجم رایان تعجب میکنه و با خودش میگه که سرو و کاج یعنی چی این لالاییه یا بیانیه در مورد روز درخت کاری آخه افسرچیه مگه بابام داره واسه فرمانده پادگانش لالایی میخونه مقداد هم لالاییشو ادامه میده ...
16 دی 1390

شعری از استاد رایان

اسم من رایان محصول مشترک میثاق و مقداد م یکی ندونه فکر میکنه کهمن از دماغ فیل افتادم امکانات اتاقم خدارو شکردر حد تیم ملیه چی بگم شکرخدا شرایطم که فعلا خیلی توپ وعالی ه دورو وریام اینقدر ازبه دنیااومدن من شاد وخوشحالن انگار که نفت کارتشون شارژ شده و الان همه توی بازارن بی بی و مامایی وبابایی عمه و عمو و دایی وخاله همشون دوستم دارن و جون میدن واسه من نخاله خدا عموم کوچیکمو حفظش کنه واسم که من خیلی نو کرشم بذار بزرگ بشم نشونتون بدم چطور در بست در خدمتشم ...
16 دی 1390

سلام

من رایانم البته بعد از کش و قوس زیاد این اسممو واسم گذاشتن بابام هنوز اسم مبین تو دلش مونده بعضیا هم هنوز منو مهیار صدا میکنن بعضیا هم اسممو به شکلای مختلف تلفظ میکنن مثل یاران ولی در کل یه چی بگم الان همه دارن تحویلم میگیرن گریه کنم با گریم حال میکنن بخندم با خندم حال میکنن بخوابم با خوابم حال میکنن بوق..... کنم با اونم حال میکنن کلا در حال حاضر کیفم کوکه ...
16 دی 1390

رایان کابوس حیوانات

وقتی رایان به دنیا اومد * همه حیوونا گفتن چه بد یکیشون غصه میخورد* چون دوستش باید میمرد امان از ناله مرغا* لونشون بی خروس شد بی آقا همشون سیاه پوشیدن* شدن عین کلاغا یه روز واسه تولد* یه روز واسه ختنه چقدر ناراحت کنندست* نگاه کردن این صحنه دو گوسفند جوون یه خروس* بیوه شدن مرغای نو عروس امان از این سرنوشت شوم* امان از این رایان لوس ...
16 دی 1390

اندر احوالات رایان

وقتی که رایان صورت خود را با سیلی سرخ میکند وقتی که رایان در مورد همسر آینده خود فکر میکند وقتی که رایان برای پی پی کردن زور میزند وقتی که رایان با صدای بلند شعار میدهد وقتی که رایان آواز میخواند ادامه دارد............... ...
16 دی 1390

ماجرای ورود رایان به دنیای موسیقی

ماجرا از این قرار بود که یه روز رایان در حالی که طبق معمول خواب بود از خواب بیدار میشه و به اینور و اونور نگاه میکنه که یهو یه صدایی توجهشو جلب میکنه به طرف پنجره نگاه میکنه میبینه که آره یه کفتره شروع میکنه به سوت زدن تا بتونه کفتره رو تور کنه که ناگهان متوجه میشه باباش داره میاد سمتش، اونمسریع خودشو جمع و جور کرد با خودش گفت اوه اوه صاحبش اومد کفتره رو ولش ... باباش اومد بهش گفت آخه پسرم این چه کاریه یا همش میخوابی یا بیدارم که میشی یه صداهای ناجور از خودت درمیاریو گریه میکنی الانم که کفتر بازیت گل کرده حرف...
14 دی 1390
1